ایسنا/زنجان واژگونی یک دستگاه اتوبوس باعث مرگ دلخراش دو خبرنگار شد.
وقتی تلاش میکنی لید یک خبر را طبق اسلوب و قواعد تعریف شده تنظیم کنی، شاید نتوانی حق مطلب را در مورد کسانی که در بطن حادثه قرار داشتند، ادا کنی و بدون شک هر روز اخبار زیادی در این چارچوب مخابره میشود که ما را به عنوان کسانی که این نوع اخبار را دنبال میکنند، نمیتواند میخکوب کند ولی بیعدالتی، زمانی به اوج خود میرسد که جان انسانها به یکی از ارزشهای خبری تبدیل شود.
خبر حوادث همواره به دلیل پررنگ بودن ارزشهای خبری، در زمره پربازدیدترین اخبار خبرگزاریها و سایر رسانهها قرار دارد اما زمانی که این خبر از جنس خود خبرنگار باشد، گویا نمیتوانی به این حادثه، بال و پر بدهی و دوست نداری با جان کسانی که روزی همکارت بودند، ارزشهای خبریات را پررنگ کنی، چون هر بار که نام جانباختگان را تکرار میکنی، آلام زخمهایت بیشتر میشود.
این روزها واژه مرگ به واسطه شیوع ویروس کرونا جزو پرتکرارترین عبارات در لابهلای اخبار دیده میشود و شاید همین تکرار باعث شده است تا همه ما به موضوع مرگ به عنوان یک تراژدی نه چندان دردناک در این برهه نگاه کنیم اما کافی است این تراژدی از نوع سهلانگاری، بیاحتیاطی، بیمبالاتی، بیتفاوتی و … باشد، آن وقت حتی مرگهای سه رقمی کرونا هم نمیتواند این تراژدی را کمرنگ کند.
وقتی قرار است هر بار خبر واژگونی وسایط نقلیه در جادهها را که دلیل آن میتواند عامل انسانی، وسیله نقلیه و یا جاده باشد، مخابره کنی، خبر نداری که چند خانواده باید تا سالهای متمادی، درد این خبر را به دوش بکشند، چون فراموش کردهایم درد بازماندگان را در میان ارزشهای خبری بیاوریم، ارزشهایی که با مرگ یک نفر، مسیر زندگی بستگان تحت تاثیر قرار گرفته و سرنوشت نامعلومی در انتظار آنها است.
حال که یکی از همان اتوبوسها – به رسم معمول – با واژگونی خود، حادثهساز شد، بهار زندگی دو خبرنگار به خزان گره خورد. ارزش خبری این حادثه، ارزش یکسان جان انسانها نبود، بلکه از دست رفتن جان کسانی بود که قدم در مسیر احیای جان طبیعت گذاشتند و این جانبخشی به محیطزیست بر همه چیز حتی تشکیل خانواده چربید، غافل از اینکه جان این دو حامی محیطزیست در جاده نقده، نقد شد.
وقتی قرار باشد شوری دریاچه ارومیه را به شور تجربه یک زندگی جدید ترجیح دهی، هیچ قلمی نمیتواند قرار گرفتن در این مسیر را سطرآفرینی کند. مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی که برای بازدید از طرح احیای دریاچه ارومیه عازم نقده شده بودند، قربانی یکی از همان حوادث بسیار معمولی – به زعم مسئولان – شدند، همان اتفاق کاملاً معمولی که چند روز پیش، از گرفتن جان پنج سرباز در دهشیر سر باز نزد.
امروز به همان اندازه که جای خالی دو محیطبان شهید زنجانی احساس میشود، نبود مهشید کریمی و ریحانه یاسینی در اتاق تحریریه ایسنا و ایرنا، دل پردرد محیطزیست را بیشتر به درد میآورد. حواسمان باشد امروز که قلم مهشیدها و ریحانهها بر زمین مانده، صدای گلوله شکارچیان بر قلب آهوان، صدای اره برقی بر تنه درختان و هزاران صدایی که ناقوس مرگ محیطزیست را به صدا درآورده، بیش از گذشته به گوش میرسد.
حواسمان باشد، شاید تسلیت به تراژدی مرگ خبرنگاران به خاطر یک حادثه معمولی بتواند التیامبخش باشد اما تسلیت به تراژدی مرگ محیطزیست که «از ماست که بر ماست» را در اذهان تداعی میکند، همانند لبخند مهشید و ریحانه، بیبازگشت خواهد بود. بیتردید چند روز دیگر دو خبرنگار جایگزین کریمی و یاسینی خواهند شد ولی یادمان باشد خبرنگاران، رنج سفر را به جان خریدند تا بگویند: مراقب محیطزیست باشید، چون جایگزین ندارد.
این یادداشت تقدیم به کسانی است که از فرسایش خاک تا هوای پاک قلمفرسایی کردند، به یاد آنهایی که تنه به تنه درختان در برابر قاچاقچیان ایستادند تا قامت سروها قربانی ارههای برقی نشود، به یاد آنهایی که سینه سپر کردند تا سینه آهوان، سینی شکارچیان را تزئین نکند و به یاد همه کسانی که برای زیست در محیطزیست، از جان تا قلم، رنج سفر را به جان میخرند، هر چند این رنج با یک واژگونی به گنج تبدیل نشود.
انتهای پیام
منبع:ایسنا